گفتند برای تو عاشقانه ننویسم حیف است کم است .
برای تو آری اما برای من ؟ عاشقانه هایم تنها برای توست
برای تو کم است از تو سرودن ، برای من اما همه چیز است
ای تنها بهانه ماندن . ای تنها رابط میان ما وآسمان . نیامدی این جمعه هم بدر،
نیامدی صاحبم ، امامم، آقایی کن ، مولایم ....
آه از این چشم های بی لیاقت تو باشی وما تورا نبینیم؟
آه از این دل بی لیاقت تو غریب باشی و مارا غم نباشد ؟
آه از این همه بی غیرتی تو ‹ هل من ناصر › بگویی و مااین همه کر؟
چند جمعه مانده تا لایق شدنمان ارباب ؟ برای بیداریمان دعا می خوانی دلشکسته من ؟
چقدر از آسمان دورم چقدر رنگ زمین گرفته زمین
چقدر غرق ظلمتم ، چقدر دلتنگ نورم
از آسمان به زمین نیامدیم برای رنگ زمین گرفتن
اینجا قرار بود نقطه پرواز شود تا خدا
اینجا قرار بود همانی شوم که او می پسندد
خودش تورا به یادم آورد، خودش توراه دلم نشاند
دلم به دستت ای رابط میان زمین وآسمان، ای امام هدایت ، ای مهدی
دلم به دستت......